حضور

Presence

حضور

Presence

محمدحسین جعفریان: آقای ظریف! در مرز ایران و ترکمنستان چه خبراست؟

به گزارش مشرق به نقل از قدس، محمد حسین جعفریان در یادداشتی به انتقاد از وزارت خارجه در دفاع از حقوق ایرانیان در ترکمنستان پرداخت و نوشت: خوشحال می‌شوم چون توانسته‌ام به نمایندگی از کسانی بنویسم که صدایشان کمتر شنیده می‌شود و گاه کباب می‌شوم از درد دلهایی که می‌شنوم. از اینکه در این سرزمین چه خبر است؟ از اینکه اگر جای برخی از آنها بودم...
پس از مطلبی که درباره حبس بی دلیل شماری از ایرانیان و بویژه شمار زیادی از رانندگان ترانزیت در ترکمنستان در همین ستون نوشتم، خانمی به من تلفن کرد. صدایش می‌خورد میانسال باشد. اندوه از بند بند صدایش می‌بارید... پیش از همه بارهاتشکر کرد و البته اظهار حیرت وشگفتی که چطور قلمی و روزنامه‌ای پیدا شده و در این باره چیزی منتشر کرده و سپس افزود؛ پنج سال است شوهر مرا با کامیونش به دلایلی واهی در ترکمنستان گرفته‌اند. هیچ خبری از او در تمام این سالها ندارم. به هر مرکز و اداره‌ای می‌روم کسی پاسخ درستی نمی‌دهد. بادو دختر بزرگ واجاره نشینی و ... او می‌گوید و من این سوی خط تلفن خجالت می‌کشم. پنج سال ... چطور ممکن است؟ من نمی‌دانم همسر این خانم چرا آنجا دستگیر و زندانی شده است هر چند خودایشان تأکید داشتند بی هیچ دلیل مشخصی و با اتهاماتی بی‌معنا او را به زندان انداخته‌اند که احتمالاً هم درست می‌گویند. زیرا در مورد دیگر ایرانیان زندانی هم، مشابه همین اتفاقها و اتهامها افتاده... اما چرا تهران باید این همه سال تماشاگر باشد تا ترکمنها شمار زندانیان ایرانی را به صدها تن برسانند؟
اصلاً فرض را بر بدترین حالت می‌گذاریم! گیریم تمام اینها مجرم - که محال ممکن است- مگر نه آنکه مسؤولین دولت پیشین ما دنبال روابط برادرانه در آمریکای لاتین بودندو حالا هم در اروپا و البته در منطقه هم؛ مگرنه آنکه با بسیاری از کشورهایی که کمترین مراوده‌ای با آنها نداریم، پیمان استرداد مجرمان را امضا کرده‌ایم... پس چرا در برنامه فعالیتهای دیپلماتیک دستگاه مربوطه، در تمام این سالها، یافتن راهی برای حل مشکل این زندانیان و خانواده‌های آنها نبوده است؟ مثلاً همین امضای پیمان استرداد متقابل مجرمان تا لااقل برادران ترکمن، خودشان نگیرند و بعد هم ببرند و بدوزند و جماعت را همین طور راهی زندان کنند و خانواده اینها دراین سوی مرز خون گریه کنند و دولتمردان ما بروند در «عشق آباد» کنار همان دولت ودولتمردانی که چنین بلایی برسر اتباعشان آورده و این گونه ایران و ایرانی راتحقیر کرده، عکس یادگاری بگیرند و از روابط برادرانه دو جانبه سخن بگویند...
دست کم تمهیدی می‌اندیشیدند تا اینها به ایران منتقل شوند واگر هم مجرمند، مدت محکومیت خود را در زندانهای ایران بگذرانند. آخر این چه وضعیتی است که برای ما درست کرده‌اند؟ چطور حرف از اقتدار سیاسی و بین المللی کشور و اعتبار گذرنامه ایرانی می‌زنیم و آن وقت چشممان را به روی این همه حق کشی و رفتار زشت کشوری کوچک در همسایگی خود برروی اتباعمان می‌بندیم... این خانواده‌ها باید به کجا پناه ببرند؟ آقای ظریف! وظیفه شما تنها لبخند زدن در مذاکرات هسته‌ای و پیگیری آن پرونده با تمام مشقاتش نیست. وزارت شما وظایف دیگری هم دارد که دست کم در بخش ترکمنستان آن گویا عمل به آن وظایف فراموش شده است. لطفاً کاری بکنید!

شریعتمداری در پاسخ به روحانی؛ رأی مردم «چک سفید امضاء» نیست

به گزارش مشرق، حسین شریعتمداری در نقد سخنان رئیس جمهور که از منتقدان خود خواست با شناسنامه حرف بزنند نوشت: «نقد حق مردم و همه گروههاست، چه اقلیت و چه اکثریت. اما آنچه پسندیده نیست این است که با پول و بیت‌المال مردم کسی بخواهد دولتی را که منتخب مردم است و با رأی مردم شروع به کار کرده، به جای نقد، تخریب کند و این چیزی است که دولت نمی‌پسندد. بنابراین ما از همه می‌خواهیم با شناسنامه حرف بزنند و بگویند از کجا  و وابسته به کدام جناح هستند. با نام خود سخن بگویند نه با نام ملت ایران. راه ملت ایران روشن است».
مطلب فوق، بخشی از سخنان آقای روحانی رئیس‌جمهور محترم کشورمان است که روز سه‌شنبه هفته گذشته در مراسم افتتاح نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران ایراد شده بود و طی چند روز اخیر با واکنش‌های مثبت و منفی فراوانی روبرو شده است و از آنجا که موضوع این بخش از سخنان ایشان، «انتقاد و چگونگی آن» است و این، یکی از اصلی‌ترین مسائل مورد بحث و مناقشه این روزها - بخوانید همه روزها - است اشاره به نکاتی درباره آن ضروری به نظر می‌رسد؛
1- تاکید آقای دکتر روحانی بر این نکته که منتقدان «با شناسنامه حرف بزنند» و «با نام خود سخن بگویند، نه با نام ملت» اگر چه سخن عالمانه و قابل قبولی است ولی در مواردی نیز به شدت مورد مناقشه است. با این توضیح که بسیار دیده شده افرادی از یک حزب و گروه سیاسی بی‌آن که به جایگاه و هویت واقعی خود اشاره کنند، نقش خودخوانده! سخنگوی ملت را بر عهده می‌گیرند و به گونه‌ای درباره مسائل جاری کشور اظهارنظر و یا انتقاد می‌کنند که انگار از جانب همه مردم سخن می‌گویند و خواسته و نظر توده‌های ملت را بازتاب می‌دهند!  رئیس‌جمهور محترم حق دارد از این افراد بخواهد «با شناسنامه حرف بزنند» و دیدگاه و نظر حزبی و گروهی خود را به حساب ملت ننویسند.
شواهد موجود اما، به وضوح نشان می‌دهد جناب دکتر روحانی به این فرمول که خود بر آن تأکید ورزیده‌اند، چندان وفادار نبوده‌اند، بلکه
 - با عرض پوزش- عملکرد ایشان در برخی از موارد با فرمول یاد شده تفاوت یکصد و هشتاد درجه‌ای نیز داشته است.
به عنوان مثال، فلان و فلان شخصیت سیاسی  که به جرم آشکار و غیرقابل‌انکار وطن‌فروشی در فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 به وضوح  از سوی مردم طرد شده‌اند، بی‌آن که به شناسنامه سیاسی باطل شده خود کمترین اشاره‌ای داشته باشند، زبان ملت را به کام می‌گیرند و به نمایندگی از آنان برای نظام و دولت محترم نسخه می‌پیچند. بدیهی است آقای دکتر روحانی حق دارد از آنان  بخواهد که «بدون شناسنامه حرف نزنند» و ابتداء برای مردم توضیح بدهند و بگویند همان کسانی هستند که با ادعای تقلب در انتخابات 88 جمهوریت نظام را به نفع مثلث آمریکا و اسرائیل و انگلیس زیر سوال کشیده و سپس با شرکت در انتخابات ریاست‌جمهوری یازدهم، دروغگو بودن خود را به اثبات رسانده بودند. به مردم بگویند که یکی از آنها حداقل دو بار با جرج سوروس، سرمایه‌دار صهیونیست آمریکایی ملاقات پنهان داشته و بعد از این ملاقات‌ها بود که سوروس در مصاحبه با CNN  قول داده بود «جمهوری اسلامی تا یکسال دیگر برچیده خواهد شد»! برای مردم توضیح بدهند چرا در مقابل ادعای نتانیاهو که فتنه‌گران را «سرمایه بزرگ اسرائیل در ایران» نامیده بود
- و البته متأسفانه حق با او بود و راست می‌گفت - مهر سکوت بر لب زده بودند؟! چرا همصدا با دیگر سران فتنه، اهانت‌کنندگان به ساحت مقدس امام حسین علیه‌السلام در عاشورای 88 را مردمان خداجوی! نامیده بودند؟! تصویر مبارک حضرت امام(ره) را پاره و لگدمال کرده بودند! شعار «مرگ بر اصل ولایت فقیه»! و «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است» سر داده بودند! و...
باید به جناب آقای دکتر روحانی عرض کرد؛ این واقعیات که قابل انکار نیست! هست؟! و آیا همین آقایان که تاکنون اصرار داشتند آراء جنابعالی را به حمایت اصلاح‌طلبان و کارگزاران از شما نسبت دهند، امروزه زبان به انتقاد از دولت محترم نگشوده‌اند؟! انتظار از ریاست‌ محترم جمهوری آن بوده و هست که با تکیه بر فرمول یاد شده، از آنان بخواهند «بدون شناسنامه حرف نزنند» و ابتداء شناسنامه خود را روی دست بگیرند - البته اگر جرأت داشته باشند که ندارند - و سپس اظهارنظر کنند!
2- رئیس‌جمهور محترم بعد از تاکید بر این نکته که «منتقدان با شناسنامه حرف بزنند» منظور خود از شناسنامه را اینگونه توضیح می‌دهند که منتقدان «بگویند از کجا و وابسته به کدام جناح هستند»؟! که باید از ایشان پرسید؛
 الف: آیا منظور حضرتعالی از «شناسنامه»، شناسنامه حزبی منتقدان است؟ اگر چنین باشد- که ظاهرا اینگونه به نظر می‌رسد - پرسش بعدی آن است که آیا از نگاه و نظر جناب دکتر روحانی، فقط کسانی حق انتقاد دارند که عضو یکی از احزاب و یا گروههای سیاسی موجود باشند و آنانی که عضو هیچ حزب و گروهی نیستند - یعنی توده‌های عظیم مردم - حق انتقاد از دولت را ندارند! این برداشت ضمن آن که بی‌احترامی به مردم و نادیده گرفتن حق آنان برای انتقاد است، با مبانی تعریف شده جمهوری اسلامی ایران نیز سازگاری ندارد، چرا که نظام برپایه و محور مردم‌سالاری استوار است و نه حزب و گروه سالاری.
ب: ممکن است رئیس‌جمهور محترم بر این باور باشند که فقط گروهها و احزابی که در انتخابات ریاست‌جمهوری نامزدهای دیگری داشته‌اند، نسبت به مواردی از مواضع و عملکرد دولت ایشان انتقاد دارند که دراین‌باره باید گفت؛ اگرچه بعید نیست برخی از انتقادها از همین زاویه و برخاسته از نگاه حزبی و گروهی باشد ولی نمی‌توان و نباید انکار کرد تمامی انتقادها از این دست نبوده و نیست، و مردم وقتی نشانه‌هایی از فاصله‌دار بودن مواضع و عملکرد دولت محترم با آموزه‌های اسلامی و انقلابی را مشاهده می‌کنند، انتقاد از این دست مواضع زاویه‌دار را با نگاهی دلسوزانه و به منظور اصلاح آن، وظیفه دینی و ملی خود می‌دانند. گفتنی است این روزها بسیاری از گروه‌ها و احزابی که نام خود را در فهرست حامیان دولت ثبت و اعلام کرده‌اند نیز نسبت به شماری از مواضع و عملکرد دولت بیشترین انتقادها را دارند. انتقاداتی که برخی از آنها از نوع باج‌خواهی و سهم‌طلبی است و اتفاقا جا دارد آقای دکتر روحانی مطابق فرمول یاد شده از آنان - اصلاح‌طلبان و کارگزاران - بخواهد که شناسنامه خود را ارائه کنند و مثلا توضیح بدهند در حالی که به اعتراف خودشان در مجموع فقط 13درصد رأی داشته‌اند و به همین علت هر دو گروه نامزدهای رسمی خود را مجبور به استعفاء کرده بودند، اکنون با کدام جایگاه و پایگاه، از دولت به خاطر نادیده گرفتن خواسته‌های حزبی و گروهی خود انتقاد می‌کنند؟!
3- آقای دکتر روحانی یک شخصیت دانش‌آموخته دینی است و حقوقدان نیز هست. بنابراین به خوبی می‌دانند که برای ارزیابی انتقاد، فرمول علمی تعریف شده‌ای وجود دارد و آن، اولا؛ توجه به موضوع مورد انتقاد و ثانیا؛ میزان انطباق آن با آموزه‌هایی است که عدول از آنها  مورد انتقاد قرار گرفته است. در این فرمول؛ شخص انتقادکننده جایگاه و تأثیر چندانی ندارد. در کلام خدا آمده است؛
«فبشر عبادی الذین یستمعون القول فیتبعون أحسنه... ای پیامبر(ص)! به آن عده از بندگان من بشارت ده که سخنان - گوناگون- را می‌شنوند و از بهترین آنها پیروی می‌کنند» (17 و 18 زمر) به بیان دیگر، وقتی از یک موضع یا عملکرد انتقاد می‌شود، انتقاد‌کننده میان آنچه اتفاق افتاده است با آنچه باید باشد - یعنی آموزه‌های تعریف شده و پذیرفته شده - فاصله می‌بیند، بنابراین با مقایسه میان این دو گزاره - آنچه هست و آنچه باید باشد - می‌توان انتقاد را «به‌جا» یا «نا به‌جا» دانست بی‌آن که نیازی به کنکاش در انگیزه انتقاد‌کننده باشد.
4- رئیس‌جمهور محترم کشورمان در سخنان یاد شده و پیش از آن نیز در فرصت‌های دیگر به انتخاب خویش از سوی مردم تکیه کرده و با استناد به آن، انتقادها را بی‌اساس و در مخالفت با اکثریت مردمی دانسته‌اند که به ایشان رأی داده‌اند.
درباره این بخش از سخنان رئیس‌جمهور محترم که هر از چند گاه نیز تکرار می‌شود باید گفت تردیدی نیست که اکثریت مردم  به ایشان رأی داده و جناب روحانی را از بقیه نامزدها برای تصدی ریاست‌جمهوری اسلامی ایران شایسته‌تر دانسته‌اند و آقای دکتر روحانی نیز در اولین کنفرانس خبری و سپس در موارد متعدد دیگر تاکید ورزیده‌اند که رئیس‌جمهور همه ملت ایران هستند، چه آنها که به ایشان رأی داده‌اند و چه آنهایی که نظر دیگری داشته‌اند. اما بدیهی است که رأی مردم «چک سفید امضاء»! نیست و نمی‌توان با استناد به آن، همه مواضع و عملکردهای دولت محترم را برخاسته از خواست و نظر کسانی دانست که در انتخابات یازدهم به رئیس‌جمهور محترم رأی داده‌اند، بلکه دوام اعتبار رأی مردم در همخوانی مواضع و عملکرد دولت  محترم با آموزه‌ها و معیارهایی است که در قانون اساسی و سایر قوانین نظام تعریف شده و رئیس‌جمهور محترم در جریان انتخابات بر پایبندی خویش به این موازین تاکید ورزیده‌اند.

5- و بالاخره و با عرض پوزش باید گفت؛ اظهارات روز سه‌شنبه آقای دکترروحانی در مراسم افتتاح نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران بی‌آن که بخواهند و یا در پی آن بوده باشند، به گونه‌ای بوده است - و یا اینگونه تلقی می‌شود - که انگار هیچکس حق ندارد بدون کوپن از مواضع و عملکرد دولت محترم انتقاد کند! و این در حالی است که همه دلسوزان و دلدادگان انقلاب اسلامی خواستار موفقیت دولت هستند چرا که موفقیت دولت را موفقیت خود و نظام می‌دانند از این روی انتقاد آنان نه فقط نباید برای رئیس‌جمهور محترم دغدغه‌آور باشد بلکه می‌تواند همراهی با ایشان در ارائه خدمت بهتر تلقی شود.

منبع: مشرق نیوز

یک باستان شناس: امپراطور هخامنشی وصیت نامه نداشت / کوروش پرستان وصیت نامه جعلی نوشتند

یک باستان شناس:
امپراطور هخامنشی وصیت نامه نداشت / کوروش پرستان وصیت نامه جعلی نوشتند
گروه فرهنگی مشرق - "فرزندان من، دوستان من! من اکنون به پایان زندگی نزدیک گشته‌ام. من آن را با نشانه‌های آشکار دریافته‌ام. وقتی درگذشتم مرا خوشبخت بپندارید و کام من این است که این احساس در کردار و رفتار شما نمایانگر باشد، زیرا من به هنگام کودکی، جوانی و پیری بخت‌یار بوده‌ام. همیشه نیروی من افزون گشته است، آن چنان که هم امروز نیز احساس نمی‌کنم که از هنگام جوانی ناتوان‌ترم. من دوستان را به خاطر نیکویی‌های خود خوشبخت و دشمنانم را فرمان‌بردار خویش دیده‌ام. زادگاه من بخش کوچکی از آسیا بود. من آنرا اکنون سربلند و بلندپایه باز می‌گذارم. اما از آنجا که از شکست در هراس بودم، خود را از خودپسندی و غرور بر حذر داشتم. حتی در پیروزی های بزرگ خود، پا از اعتدال بیرون ننهادم. در این هنگام که به سرای دیگر می‌گذرم، شما و میهنم را خوشبخت می‌بینم و از این رو می‌خواهم که آیندگان مرا مردی خوشبخت بدانند.... ."

به گزارش مشرق، اینها بخشی از وصیت نامه جعلی منتشر شده در پایگاههای اینترنتی است البته کم نیستند بنرها و پوسترهایی که در مکان های تاریخی نصب شده اند اما و فروش زیادی هم دارند. این متون به گفته یکی از باستان شناسان نه تنها غیرواقعی است بلکه توسط عده ای از افراد کوروش پرست که از تاریخ فقط نام کوروش را حفظ کرد اند نوشته شده است. بررسی زبان و الفاظ امروزی به کار رفته در این متون نیز به خوبی نشانگر روایت وصیت نامه ای جعلی از پادشاه هخامنشی است که بیش از 2500 سال پیش زندگی می کرد.

انتشار نوشته ای منتسب به کوروش هخامنشی نه تنها در صفحات اینترنتی بلکه در کتاب ها نیز ورود پیدا کرده است به گونه ای که سال گذشته یکی از انتشارات معروف کشور نیز اقدام به چاپ وصیت نامه کوروش کرده است.

 کامیار عبدی یکی از پژوهشگران و باستان شناسانی است که پژوهشها و مطالعات زیادی را درباره دوره هخامنشیان انجام داده است وی در این باره به خبرنگار مهر گفت: منابع تاریخی و مکتوب مربوط به دوره هخامنشیان را مطالعه کرده و می دانیم کدام منابع موثق و قابل استناد هستند. این منابع سنگ نبشته و یا گل نوشته هایی بوده اند که از دوره هخامنشیان به جا مانده است. ولی تا جایی که می دانم چیزی به نام وصیت نامه کوروش نداشته ایم.

وی ادامه داد: این وصیت نامه ها را به داریوش نیز نسبت می دهند. روی آرامگاه داریوش متنی را مشاهده می کنیم ولی نمی توان به آن وصیت نامه گفت. این متن بیشتر به یک گزارش کاری چند زبانه از زندگی اش است تا وصیت نامه.

این فارغ التحصیل دانشگاه میشیگان در پاسخ به این سوال که چه کسانی ممکن است این متون را نوشته باشند گفت: عده ای از کوروش پرستان افراطی که تا نام کوروش را به زبان می آوریم ادعای میهن پرستی می کنند درحالی که از تاریخ و دوره تاریخی هخامنشیان اطلاعی ندارند.

عبدی بیان کرد: نه تنها وصیت نامه ای منتسب به کوروش نوشته اند بلکه از وقتی منشور کوروش به ایران آمده است، هر روز یک کتاب درباره کوروش منتشر می شود به نحوی که در یک تحقیق حدود 27 جلد کتاب از بازار کتاب تهران تهیه کردم که همگی از روی هم کپی شده بود و موضوع آنها کوروش، زندگی نامه او و وصیت نامه اش بود. جالب اینجاست که هیچ کدام از این کتاب ها را نه مورخان نوشته اند و نه باستان شناسان.

وصیت نامه های کوروش و داریوش نه تنها در کتابهایی که انتشار آنها بدون نظارت مناسب در بازارهای ایران رواج پیدا کرده، حقیقت ندارد بلکه در بسیاری از اماکن تاریخی و گردشگری نیز مشاهده شده که در کنار فروش صنایع دستی و اقلام تبلیغاتی، پوسترهایی از این دست تحریفات تاریخ نیز کم نیستند. با این حال انتشار این مطالب به حدی برای مردم عامه باور پذیر شده که حتی آنها را در قالب بروشور نیز در برخی از همایش ها و برنامه ها می توان دید.

منبع: مشرق نیوز